♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فصل چهارم : گذر زمان همه چیز را مشخص می کند
پرتو دلنواز افتاب از پنجره به اتاق تابیده میگشت؛ که پرده طلایی با رگههایی از نخ براق جلوه افزونی به نور ان میبخشید و فضای اتاق را شادابتر از ان چه بود، به نمایش گذاشت. درخشش ان نوید شروع یک روز تازه بهاری را به مردم هدیه میداد
پافشاری خورشید، فرجام هلیا را از دنیای رویاها بیرون کشید؛ کش و قوسی به بدنش داد. سپس راه اشپزخانه را در پی گرفت. خستگی هنوز در وجودش بود، به زور لای چشمانش را باز کرد تا بتواند در یخچال را باز کند که تکه کاغذ روی ان نظرش را جلب کرد
سلام هلیا، ایلیا رفته اداره؛ منم رفتم خونه سرهنگ. مراقب باش خونه رو به باد ندی
هلیا تکه کیکی از درون ان بیرون اورد و سری از انبوه اندوه تکان داد
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
چند وقت ست که بیحوصلهام بیشعرم
چشمهای تو ولی رمز غزلخوانیهاست
من پریشان به پریشانی چشمان توام
چشمهای تو پریشان به پریشانیهاست
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
عمران میری
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
توی رویاهایم ولی
هنوز تو همان پیراهن چهارخانه را پوشیدی
هنوز موهایم بافته شده است و هنوز هم عسلی چشمانم میخندد
توی رویاهایم ولی
دستهایت گره خورده توی دستهایم و بهشتم خلاصه شده توی فاصله امنِ شانه هایت
توی رویاهایم اما
هنوز آهنگ خودمان میخواند و هنوز مردی شبیه تو زیر لب همخوانی میکند با خواننده
توی رویاهایم ولی
اخم نمایشی من منجر میشود به یک بوسه ی تو درست وسطِ پیشانیم
توی رویاهایم ولی
دنیا آرام است،دود نیست،برف نیست
سرما هم که اصلا
توی رویاهایم ولی آن دخترک چشم عسلی مو بافته شده غمگین نیست،تنها نیست،یخ زده نیست...
توی رویاهایم ولی
مردی بی وفا نشده،زنی جا نمانده
آرزوها توی نطفه خفه کشته نشده
و اشک راه دیدن کسی را نبسته
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم